ابوالفضلابوالفضل، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ابوالفضل هدیه خدا

تبصره

قبلا هم گفتم شما مدتی بود که عادت کرده بودی دم صبح بیایی رخنخواب مامان بابا و این اصلا خوب نیست (البته به گفته روانشناسها ) من هم وقتی از مسافرت برگشتیم تصمیم گرفتم که ترکت بدم و بهت گفتم اگر تا صبح تو تخت خودت بخوابی یه جایزه داری شما هم خوابیدی البته تا 8 صبح یا 7ونیم بیدار میشدی و یا میگفتی تو پیشم بخواب یا اینکه کلا بیدار میشدی میگفتی گرسنه هستم که البته فهمیدم کلکی بیش نیست خلاصه مامان منا بیچاره زبون روزه فصل تابستان و تعطیلی که آدم دوست داره کمی بیشتر بخوابه باید کله سحر بیدار میشد بیشتر ناراحت خودت بودم که اینقدر زود بیدار میشدی بابا گفت تبصره بزار یعنی اگر صبح اومد تخت ما اشکال نداشته باشه ولی نصف شب نیاد من میدونستم که این تبصره در...
29 تير 1392

مسافرت تابستانی

چه روزهای خوبی بود امام رضا طلبید و همه با هم رفتیم پابوس امام رضا و نیمه شعبان رو اونجا بودیم پسرم شما نظر امام رضا بودی و باید زودتر از اینها میرفتیم پابوس که نشد و شکر خدا که امسال قسمت شد بریم ما همراه بابایی مامانی خاله مهسا اینها و خاله فروغ اینها حسابی خوش گذشت اول رفتیم تهران خاله مهسا هم از نمین اومد و همه باهم شنبه 1 تیر ماه حرکت کردیم راه خیلی زیاد بود استان گلستان تو دهکده ای به اسم تنگه راه موندیم وای که تو و داداشی چه شیرین بازی میکردین و باعث تفریح همه ما روز بعد حرکت کردیم به سوی مشهد مقدس خانه ای گرفتیم و قبل از رفتن به حرم دست شما در رفت درست مثل پارسال اینقدر حال همه گرفته شد چقدر گریه کردیم سه تا بیمارستان رفتیم تا اینکه...
28 تير 1392
1